کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یک عمر پشت دست به دندان گرفته ایم
    تا بوسه ای ازان لب خندان گرفته ایم
    گردیده است در نظر ما جهان سیاه
    تا جرعه ای ز چشمه حیوان گرفته ایم
    افتاده ایم در ته پا سالها چو مور
    تا جا به روی دست سلیمان گرفته ایم
    در بوته گداز چو مه آب گشته ایم
    کز خوان آفتاب لب نان گرفته ایم
    ما را ز چوب منع مترسان که همچو صبح
    ما تیغ آفتاب به دندان گرفته ایم
    آورده است معنی بیگانه رو به ما
    تا ترک آشنایی یاران گرفته ایم
    انگشت حیرتی است که داریم در دهن
    کامی که ما ازان لب خندان گرفته ایم
    چون دست ما ز چاک گریبان شود جدا؟
    گستاخ دامن مه کنعان گرفته ایم
    نگرفته است خضر ز سرچشمه حیات
    کامی که ما ز چاه زنخدان گرفته ایم
    چون صبح از عزیمت صادق به یک نفس
    روی زمین به چهره خندان گرفته ایم
    دلگیر نیستیم ز بخت سیاه خویش
    فیض سحر ز شام غریبان گرفته ایم
    جز پیچ و تاب نیست، که عمرش دراز باد
    کامی که ما ز سلسله مویان گرفته ایم
    بر روی بی طمع نشود بسته هیچ در
    ما چوب منع از کف دربان گرفته ایم
    رو تافتن ز جوربتان نیست کار ما
    چون صبح تیغ مهر به دندان گرفته ایم
    بی چشم زخم، گوهر شهوار عبرت است
    صائب تمتعی که زدوران گرفته ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha