کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان را به دم خنجر قاتل برسانم
    طوفان زده خویش به ساحل برسانم
    چندان مرو ای جان که من از گریه شادی
    آبی به کف خنجر قاتل برسانم
    موجم که به هر آمدن و رفتن ازین بحر
    فیضی به لب تشنه ساحل برسانم
    صد بار جرس گشتم و پاس ادب عشق
    نگذاشت که آواز به محمل برسانم
    استادگی من نه پی راحت خویش است
    درمانده خضرم که به منزل برسانم
    از کشتن من رنگ رخش آب دگر یافت
    کو دست که آیینه به قاتل برسانم؟
    مفت است اگر از سفر پر خطر عشق
    نقش قدم خویش به منزل برسانم
    سرچشمه صحرای جنون زهره شیرست
    خود را ز پی نو سفر دل برسانم
    از اهل دل امروز کسی طالب دل نیست
    چون غنچه چرا خون خورم و دل برسانم؟
    کو رهبر توفیق، کز این غمکده صائب
    خود را به سلامتکده دل برسانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha