کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بده می که بر قلب گردون زنیم!
    ازین شیشه چون رنگ بیرون زنیم
    سرانجام چون خشت بالین بود
    به خم تکیه همچون فلاطون زنیم
    برآییم از کوچه بند رسوم
    قدم در بیابان چو مجنون زنیم
    بمالیم در زیر پا حرص را
    کف خاک بر چشم قارون زنیم
    برآریم از بحر سر چون حباب
    ازین تنگنا خیمه بیرون زنیم
    به این قد خم گشته، چوگان صفت
    سرپای بر گوی گردون زنیم
    می لعل خونش به جوش آمده است
    چه افتاده پیمانه در خون زنیم؟
    عرق رنگ نگذاشت بر روی ما
    به قلب قدحهای گلگون زنیم
    به دشمن شبیخون زدن عاجزی است
    گل صبح بر قلب گردون زنیم
    نیفتیم چون سایه دنبال خضر
    به لبهای میگون شبیخون زنیم
    چو خودپای بربخت خود می زنیم
    چرا طعن بر بخت وارون زنیم؟
    به خلق ارچه از خاک ره کمتریم
    به همت سراز اوج گردون زنیم
    دل ما شود صائب آن روز باز
    که چون سیل گلگشت هامون زنیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha