کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما هوش خود به باده گلرنگ داده ایم
    گردن چو شیشه بر خط ساغر نهاده ایم
    بر روی دست باد مرا دست سیر ما
    چون موج تا عنان به کف بحر داده ایم
    یک عمر همچو غنچه درین بوستانسرا
    خون خورده ایم تا گره دل گشاده ایم
    از زندگی است یک دو نفس در بساط ما
    چون صبح ما ز روز ازل پیر زاده ایم
    بر هیچ خاطری ننشسته است گرد ما
    افتاده نیست خاک، اگر ما فتاده ایم
    چون طفل نی سوار به میدان اختیار
    در چشم خود سوار ولیکن پیاده ایم
    عمری است تا به پای زمین گیر همچو سنگ
    در رهگذار سیل حوادث فتاده ایم
    چون سبزه پا شکسته این باغ نیستیم
    ز آزادگی چو سرو به یک پا ستاده ایم
    گوهر نمی فتد ز بها از فتادگی
    سهل است اگر به خاک دو روزی فتاده ایم
    صائب بود ازان لب میگون خمار ما
    بیدرد را خیال که مخمور باده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha