کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به دامن می دود اشکم گریبان می درد هوشم
    نمی دانم چه می گوید نسیم صبح در گوشم
    هنوز از طعن خامی نیش می خوردم ز زنبوران
    که بر می داشت از جا سقف این میخانه را جوشم
    من آن بحر گهرخیزم بساط آفرینش را
    که گوهر می شود سیماب اگر ریزند در گوشم
    به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد
    ز لطف ساقیان سجاده تزویر بر دوشم
    از آن روزی که بر بالای او آغوش وا کردم
    دگر نامد بهم چون قبله از خمیازه آغوشم
    ز هوش خود در آزارم نوایی آرزو دارم
    که نتواند عنان خود گرفتن محمل هوشم
    به کار دیگران کن ساقی این جام صبوحی را
    که تا فردای محشر من خراب صحبت دوشم
    تو دست از خود نمایی بر مدارای خصم بیجوهر
    که من در جوهر خود همچو آب تیغ خس پوشم
    ز چشمش مستی دنباله داری قسمت من شد
    که شد نومید صبح محشر از بیداری هوشم
    کنار مادر ایام را آن طفل بدخویم
    که نتواند به کام هر دو عالم کرد خاموشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha