کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
    صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
    دستم آن روز گرفتند که رفتم از دست
    کارم آن روز نسق یافت که از کار شدم
    من از زیرکی از دام قضا می جستم
    به دوپا در شکن زلف گرفتار شدم
    سر برآورد ز پیراهن من آخر کار
    یوسفی را که ز آفاق خریدار شدم
    خرده ای را که ز جیب دگران می جستم
    همه در نقطه من بود چو پرگار شدم
    گر چه یکرنگ به آیینه نشد طوطی من
    اینقدر بود که یکرنگ به زنگار شدم
    چون گهر در نظر جوهریان شد شیرین
    خزفی را که من از عشق خریدار شدم
    می چکد زهر ندامت ز پر و بال مرا
    که چرا طوطی هر آینه رخسار شدم
    سود و سرمایه من چیست بغیر از افسوس؟
    من که با دست تهی بر سر بازار شدم
    داشت افسرده دلی حلقه بیرون درم
    آب چون گشت دلم شبنم گلزار شدم
    من که دارم به جگر خار ز ناسازی خویش
    زین چه حاصل که جهان را گل بی خار شدم؟
    سر من تکمه پیراهن خجلت گردید
    بس که مشغول به آرایش دستار شدم
    نفس خوش نکشیدند غزالان صائب
    تا من این قافله را قافله سالار شدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha