کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به مهر داغ رسیده است جمله اعضایم
    ز پای تا به سر خویش چشم بینایم
    چه لازم است چو مجنون شوم بیابان گرد؟
    که از غبار دل خود بس است صحرایم
    نمی شود نشود داغ لاله ها ناسور
    که دشت کان نمک شد ز شور سودایم
    بغیر خانه زنجیر ازین جهان خراب
    به هیچ خانه دیگر نمی رود پایم
    مرا به غیرت همکار احتیاجی نست
    ز ذوق کار مهیاست کار فرمایم
    به سنگ رفته فرو پای من ز دل سختی
    نمی برد سخن سرد ناصح از جایم
    مرا ز قرب گرانان همین کفایت بس
    که کوه قاف سبک شد به دل چو عنقایم
    به نرخ خاک ز من مشتری نمی گیرد
    ز بس که گرد کسادی گرفته کالایم
    نهان چگونه کنم راز عشق را صائب؟
    که همچو نامه واکرده است سیمایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha