کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از سردی جهان لب گفتار بسته ام
    چون بلبل خزان زده منقار بسته ام
    چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
    من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
    بر سینه سنگ سرمه زند اصفهان و من
    دل بر سواد هند جگرخوار بسته ام
    دست حنا گرفته گلگون به دوش من
    پاداش همتی است که بر کار بسته ام
    از بس شکستگی، نبود روی مجلسم
    چون کاه روی زرد به دیوار بسته ام
    آیینه ام ولی ز تریهای روزگار
    بر رو هزار پرده زنگار بسته ام
    آن به که آب گوهر خود را نهان کنم
    فرد است یخ ز سردی بازار بسته ام
    داغش ز چشم شور نمکسود گشته است
    گر لاله ای به گوشه دستار بسته ام
    در بزم روزگار به جز سوختن چو شمع
    دیگر چه طرف از دل بیدار بسته ام؟
    چون نقطه تنگدل شدم از پا شکستگی
    احرام سیر و دور چو پرگار بسته ام
    دل بد مکن که از ته دل نیست شکوه ام
    این نغمه را به زور برین تار بسته ام
    در زیر بار من نبود دوش هیچ کس
    دایم چو سرو بر دل خود بار بسته ام
    دزدیده ام به سینه نفسهای آتشین
    در راه شعله سد خس و خار بسته ام
    صائب ز بستن لب غماز عاجزم
    هر چند کز فسون دهن مار بسته ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha