کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوق کرده است ز بس گرم سفر چون قلمم
    نقش پا، سوخته آید به نظر چون قلمم
    بس که کرده است سیه مست مرا ذوق سخن
    می زنم حرف و ز خود نیست خبر چون قلمم
    جای اشک از مژه ام خون سیه می ریزد
    می دود دود دل از بس که به سر چون قلمم
    هست در قبضه فرمان قضا نبض مرا
    از سیه کاری خود نیست خبر چون قلمم
    صرف گفتار شد از دل سیهی عمر مرا
    دل دونیم است ازین راهگذار چون قلمم
    زینهمه نقش دلاویز که بر آب زدم
    گریه و ناله و آه است ثمر چون قلمم
    زان گهرها که از آن چشم جهان روشن شد
    نیست جز آب سیه پیش نظر چون قلمم
    گر چه سر از خط فرمان نکشیدم هرگز
    عمر آمد به ته تیغ بر چون قلمم
    ره نبردم به سرا پرده معنی، هر چند
    عمر کوتاه شد از سیر و سفر چون قلمم
    راستی بود، اگر بود مرا تقصیری
    از چه بستند و گشودند کمر چون قلمم؟
    جز سخن نیست مرا باغ و بهاری صائب
    آه اگر خشک شود دیده تر چون قلمم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha