کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گوشه ای کو که دل از فکر سفر جمع کنم؟
    پا به دامان صدف همچو گهر جمع کنم
    تخم خود چند درین خاک سیه چون انجم
    شب پریشان کنم و وقت سحر جمع کنم؟
    از پریشانی خاطر دو نفس را چون صبح
    نیست ممکن که من خسته جگر جمع کنم
    رخنه در کار ز تسبیح فزون است مرا
    چون دل خویش ز صد رهگذار جمع کنم؟
    از گهر سینه چاکی به صدف بیش نماند
    به چه امید درین بحر گهر جمع کنم؟
    حیف و صد حیف که چون فضل خزان مهلت عمر
    آنقدر نیست که من برگ سفر جمع کنم
    نه چنان دل ز فراق تو پریشان شده است
    که به شیرازه آن موی کمر جمع کنم
    هر سر موی ترا چشم نگاهی است ز من
    به تماشای تو چون نور نظر جمع کنم؟
    چند چون آبله صرف قدم خار شود؟
    آبرویی که به صد خون جگر جمع کنم
    من که در بیضه به گرد سر گل می گشتم
    در گلستان چه خیال است که پر جمع کنم؟
    سرو از بی ثمری خلعت آزادی یافت
    چه فتاده است من خام، ثمر جمع کنم؟
    پرده خواب شود دیده کوته بین را
    از گرانجانی اگر برگ سفر جمع کنم
    چشم امید از آن بسته ام از هر دو جهان
    که به نظاره روی تو نظر جمع کنم
    من نه آنم که به شیرازه محشر صائب
    جسم ویران شده را بار دگر جمع کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha