کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم آن سیل که دریا نکند خاموشم
    کوه را کشتی طوفان زده سازد جوشم
    از ملامت نکنم شکوه ز بی حوصلگی
    سخن تلخ می تلخ بود در گوشم
    جوش من لنگر آرام نمی داند چیست
    نیست چون باده نارس دو سه روزی جوشم
    از خرابات مغان پای بروی نگذارم
    تا سبو دست نوازش نکشد بر دوشم
    چشم پرکار بتان ساغر خالی است مرا
    می گلرنگ چه باشد که رباید هوشم
    نیم ایمن ز پشیمانی بی انصافان
    به زر قلب اگر یوسف خود بفروشم
    گر چه از شمع تهی نیست کنارم شبها
    دایم از شرم چو محراب تهی آغوشم
    نیست از نوش چو زنبور به جز نیش مرا
    اگر چه نه دایره شد شان عسل از نوشم
    منم آن کودک بدخو که ز ناسازی دل
    نتوان کرد به کام دو جهان خاموشم
    چون به پای خم می سر نگذارم صائب؟
    من که از باده گلرنگ فزاید هوشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha