کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم
    چشم شور خلق را بر خویش زمزم کرده ایم
    مردمی دورست ازین شیرین دهانان، ور نه ما
    سنگ را بسیار چون فرهاد آدم کرده ایم
    نیست چندانی که گردد سیر چشم مور ازان
    خرمنی کز خوشه چینی ها فراهم کرده ایم
    در کهنسالی همان مغلوب نفس سرکشیم
    قامت خم را به دست دیو خاتم کرده ایم
    چون نیاید بوی خون از آه دردآلود ما؟
    ما به آب چشم، سبز این نخل ماتم کرده ایم
    از گذشت نارسای خود همان شرمنده ایم
    گرچه اول گام ترک هر دو عالم کرده ایم
    تا در الفت به روی آشنایان بسته ایم
    جنت در بسته را بر خود مسلم کرده ایم
    از خزان صائب نبازد رنگ تا دامان حشر
    گلستانی را که ما از فکر خرم کرده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha