کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق را در بند جسم از پیچ و تاب افکنده ایم
    خضر را در دام از موج سراب افکنده ایم
    با سیه مستان غفلت تازه رو برمی خوریم
    پیش پای سایه فرش آفتاب افکنده ایم
    دوربینان بر فراز کوه بیدارند و ما
    در ره سیل حوادث رخت خواب افکنده ایم
    چون سمندر غوطه در دریای آتش خورده ایم
    تا ز روی آتشین او نقاب افکنده ایم
    با خیال روی او تا آشنا گردیده ایم
    پرده بیگانگی بر روی خواب افکنده ایم
    زان رخ گلگون به خون دل قناعت کرده ایم
    مهر گل از دوربینی بر گلاب افکنده ایم
    زاهدان خشک می ترسند از برق فنا
    ما بر این آتش ز تردستی کباب افکنده ایم
    در چنین بحری که موجش می رباید کوه را
    کشتی بی لنگر خود چون حباب افکنده ایم
    می شود آسان ز همت مشکل عالم، که ما
    بارها گنجشک خود را بر عقاب افکنده ایم
    همچو چشم دلبران صائب مدار خویش را
    از سیه مستی به بیداری و خواب افکنده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha