کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زغفلت عمر خود را چون قلم صرف سخن کردم
    ندید از برق نی ظلمی که من بر خویشتن کردم
    اگر می بود در دل آفتاب روشنی می شد
    دم گرمی که من چون شمع صرف انجمن کردم
    زدم پای سلامت آنقدر بر سنگ از غیرت
    که هر جا سنگلاخی بود رنگین چون یمن کردم
    اگر بر کوهکن شد نرم کوه بیستون تنها
    زبرق تیشه چندین سنگدل را نرم من کردم
    دماغ بوشناسان می برد بو کز دم مشکین
    چو خونها در دل رعنا غزالان ختن کردم
    شکرا ز تلخرویی می کند در ناخن من نی
    چو طوطی تا دهان خویش شیرین از سخن کردم
    ز پیه گرگ روشن ساختند اخوان چراغ من
    اگر چه دیده ها روشن ز بوی پیرهن کردم
    به سیم قلب بار کاروان شد ماه کنعانم
    غلط کردم اقامت در ته چاه وطن کردم
    نیامد غنچه ای را دل به درد از ناله های من
    چو بلبل گر چه از افغان قیامت در چمن کردم
    مرا سازد سخن گر زنده جاوید جا دارد
    که من از خامه جان بخش ایجاد سخن کردم
    به همت تا حجاب بال و پر را سوختم صائب
    سر از یک پیرهن بیرون به شمع انجمن کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha