کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حدیث تلخ ناصح کرد بیخود چون می نابم
    زبان مار شد از مستی غفلت رگ خوابم
    به گرد من رسیدن کار هر سبک جولان
    که از دریا غبارآلود بیرون رفت سیلابم
    چنان ناسازگاری ریشه دارد در وجود من
    که از شیرازه مژگان پریشان می شود خوابم
    همان چشم چراغ از تنگدستان جهان دارم
    اگر چه طاق در حاجت روایی همچو محرابم
    به زور جذبه من زور دریا برنمی آید
    به ساحل می کشانم گر نهنگ افتد به قلابم
    مباش ای ساده لوح از ظاهر هموار من ایمن
    که دارد برقها پوشیده زیر ابر سنجابم
    نگردید از سفیدیهای مو آیینه ام روشن
    زهی غفلت که در صبح قیامت می برد خوابم
    پس از عمری که از نیسان گرفتم قطره آبی
    گره شد چون گهر از تشنه چشمان در گلو آبم
    به نسبت گر شود سررشته پیوندها محکم
    مرا این بس که با موی میان یار همتابم
    مکن ای شمع با من سرکشی کز پاکدامانی
    به یک خمیازه خشک از تو قانع همچو محرابم
    خموشی بر نیاید با دل پرشور من صائب
    نه آن بحرم که مهر لب تواند گشت گردابم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha