کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کم نگردد میهمان از خانه چون آیینه ام
    نیست قفلی بردر کاشانه چون آیینه ام
    هر غبار آلوده ای کز خاک بر دارد مرا
    شسته رو بیرون رود از خانه چون آیینه ام
    زشت و زیبا وبلند و پست از روشندلی
    در نظر آید به یک دندانه چون آیینه ام
    کفر و دین را کرده ام تسخیر از روشندلی
    روشناس کعبه و بتخانه چون آیینه ام
    صاف اگر باشد شراب مشرب من دور نیست
    کز نمدپوشان این میخانه چون آیینه ام
    هر چه هر کس آورد باخویش مهمانش کنم
    پاک باشد از تکلف خانه چون آیینه ام
    چون توانم پاس روی آشنایان داشتن
    من که از حیرت ز خود بیگانه چون آیینه ام
    پرده خوابم به چشم دل سیاهان جهان
    گر چه در روشندلی افسانه چون آیینه ام
    از حجاب عشق در بیرون در چون حلقه ام
    گرچه با عکس رخش همخانه چون آیینه ام
    می پذیرم گرچه هر نقشی که می آید به چشم
    در برون کردن زدل مردانه چون آیینه ام
    تخته مشق دوصد نقش پریشان کرده است
    از تهی چشمی دل دیوانه چون آیینه ام
    من که بودم کعبه صدق وصفا صائب کنون
    از فرنگی طلعتان بتخانه چون آیینه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha