کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم
    چشم حیران را سفال خط ریحانش کنم
    حلقه چشمی چو دور آسمان می خواستم
    تا به کام دل نظر برماه تابانش کنم
    پسته لب بسته او سنگ را دندان شکست
    من به زوردست می خواهم که خندانش کنم
    میوه فردوس را تاب نگاه گرم نیست
    چون نظر گستاخ بر سیب زنخدانش کنم
    از لطافت شمع من عریان نمی آید به چشم
    به که از بیرون در سیر شبستانش کنم
    بر ندارد سر زبالین دیده حیران من
    گربه جای اشک اخگر در گریبانش کنم
    خانه ای از خانه آیینه دارم پاکتر
    هرچه هرکس اورد با خویش مهمانش کنم
    هر خم موی گرهگیرش کمینگاه دلی است
    من به این یک دل چه با زلف پریشانش کنم
    مرکز پرگار حیرانی است چشم عاشقان
    هم به چشم او مگر سیر گلستانش کنم
    گرچه مورم صائب اما در مقام گفتگو
    می توانم حرف در کار سلیمانش کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha