کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چند اوقات گرامی صرف آب و گل کنم
    در زمین شور تا کی تخم خود باطل کنم
    تلخ گردیده است بر من خواب از شرم حضور
    کاش خود را می توانستم ازو غافل کنم
    از جدایی همچنان چون زلف می لرزد دلم
    دست اگر چون خون خود در گردن قاتل کنم
    نارسایی کرد آه بی مروت ورنه زود
    می توانستم به خود سرو ترا مایل کنم
    راه را خوابیده سازد چشم خواب آلودگان
    بهر شبگیرست هر خوابی که در منزل کنم
    چون گهر با تلخ رویان تازه رو بر می خورم
    گرچه از گرد یتیمی بحر را ساحل کنم
    می دهد شرم کرم در بحر گوهر غوطه ام
    چون صدف گوهر اگر در دامن سایل کنم
    گر شود از تیغ او قسمت دم آبی مرا
    خاک را خون در جگر چون طایر بسمل کنم
    خرده جان از خجالت بر نمی آرد مرا
    خونبهای خود مگر در دامن قاتل کنم
    من که در دامان صحرا در کنار لیلیم
    کار آسانی چو پیش آید مرا مشکل کنم
    من که گوش خویش می گیردم ز فریاد سپند
    چون بلند آواز خود صائب درین محفل کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha