کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دعوی گردن فرازی با اسیری چون کنم
    در صف آزاد مردان این دلیری چون کنم
    فقر تنها بی فنا چون دعوی بی شاهدست
    با وجود هستی اظهار فقیری چون کنم
    خوان خالی می شود رسوا چوبی سر پوش شد
    نیستم سیر از حیات اظهار سیری چون کنم
    عیبجویی زشت و از معیوب باشد زشت تر
    سنگ کم دربار دارم بارگیری چون کنم
    من که نتوانم گلیم خود بر آوردن ز آب
    دیگری را از رفیقان دستگیری چون کنم
    گرندارم گوشه ای در فقر عذر من بجاست
    از گرفتن عار دارم گوشه گیری چون کنم
    نیستم دلگیر اگر آیینه ام در زنگ ماند
    من که اهل معنیم صورت پذیری چون کنم
    من که از زاغ وزغن صائب خجالت می کشم
    بانواسنجان قدسی هم صفیری چون کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha