صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۱۲: دعوی گردن فرازی با اسیری چون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دعوی گردن فرازی با اسیری چون کنم در صف آزاد مردان این دلیری چون کنم فقر تنها بی فنا چون دعوی بی شاهدست با وجود هستی اظهار فقیری چون کنم خوان خالی می شود رسوا چوبی سر پوش شد نیستم سیر از حیات اظهار سیری چون کنم عیبجویی زشت و از معیوب باشد زشت تر سنگ کم دربار دارم بارگیری چون کنم من که نتوانم گلیم خود بر آوردن ز آب دیگری را از رفیقان دستگیری چون کنم گرندارم گوشه ای در فقر عذر من بجاست از گرفتن عار دارم گوشه گیری چون کنم نیستم دلگیر اگر آیینه ام در زنگ ماند من که اهل معنیم صورت پذیری چون کنم من که از زاغ وزغن صائب خجالت می کشم بانواسنجان قدسی هم صفیری چون کنم صائب تبریزی