کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چند روزی از در میخانه سروا می زنم
    پشت دستی بر قدح، سنگی به مینا می زنم
    چند در گرداب سرگردان بگردم چون حباب
    می کشم چون موج میدان و به دریا می زنم
    بر نمی تابد غبار کلفتم آغوش شهر
    می شوم سیلاب و بر دامان صحرا می زنم
    بلبلم اما می گلرنگ معشوق من است
    قمریم اما نوا بر سرو مینا می زنم
    خویش را مرغابیان اشک برمژگان زنند
    من کجا مژگان به هم بهر تماشا می زنم
    حسن او در دیده خورشید مژگان را گداخت
    من همان از سادگی فال تماشا می زنم
    شیشه ای کز غمزه خوبان دلش نازکترست
    از جنون من دمبدم بر سنگ خارا می زنم
    من که جان بخشی چو خضر شیشه دارم در بغل
    خنده قهقه بر اعجاز مسیحا می زنم
    می فتد هر روز در کارش شکست تازه ای
    من ز سودای سر زلفی که سر وا می زنم
    عمرها صائب به شهر عقل بودم کوچه بند
    مدتی هم با غزالان سر به صحرا می زنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha