صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۹۵: چند روزی از در میخانه سروا می زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند روزی از در میخانه سروا می زنم پشت دستی بر قدح، سنگی به مینا می زنم چند در گرداب سرگردان بگردم چون حباب می کشم چون موج میدان و به دریا می زنم بر نمی تابد غبار کلفتم آغوش شهر می شوم سیلاب و بر دامان صحرا می زنم بلبلم اما می گلرنگ معشوق من است قمریم اما نوا بر سرو مینا می زنم خویش را مرغابیان اشک برمژگان زنند من کجا مژگان به هم بهر تماشا می زنم حسن او در دیده خورشید مژگان را گداخت من همان از سادگی فال تماشا می زنم شیشه ای کز غمزه خوبان دلش نازکترست از جنون من دمبدم بر سنگ خارا می زنم من که جان بخشی چو خضر شیشه دارم در بغل خنده قهقه بر اعجاز مسیحا می زنم می فتد هر روز در کارش شکست تازه ای من ز سودای سر زلفی که سر وا می زنم عمرها صائب به شهر عقل بودم کوچه بند مدتی هم با غزالان سر به صحرا می زنم صائب تبریزی