کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا ز می قانع به خوناب جگر گردیده ام
    سرخ رو از باده بی درد سر گردیده ام
    تا مگر داغی به دست آرم درین بستانسرا
    همچو برگ لاله سر تا پا جگر گردیده ام
    نیست چون شبنم مرا مانع کسی از قرب گل
    از ادب من حلقه بیرون در گردیده ام
    گر چه از پیوند گردد هر نهالی بارور
    من ز پیوند علایق بی ثمر گردیده ام
    از حریم قرب چون سنگم به دور انداخته است
    چون فلاخن هرکه را برگرد سرگردیده ام
    رویم از دل واپسی از قبله برگردیده است
    در بیابان طلب تا راهبر گردیده ام
    تلخ و شور بحررا بر خود گوارا کرده ام
    تا به چشم خلق شیرین چون گهر گردیده ام
    روزگاری خورده ام در تنگنای نی فشار
    تا به کام خلق شیرین چون شکر گردیده ام
    نفس سرکش همچنان گردن فرازی می کند
    گر چه زیر پای موران پی سپر گردیده ام
    داغ دارم توسن چوگانی افلاک را
    تا درین میدان چو گو بی پا و سر گردیده ام
    بی محل چون مرغ هنگام لب مگشا که من
    چون جرس از هرزه نالی بی اثر گردیده ام
    کی به آب شور این دلمردگان لب ترکنم
    من کز آب زندگانی تشنه برگردیده ام
    کرده است از بس که غفلت ریشه در رگهای من
    همچو مخمل در گرانخوابی سمر گردیده ام
    کرده ام صائب دل خود آب از آه آتشین
    تا درین گلشن چو شبنم دیده ور گردیده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha