کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست از عزلت غباری بر دل دیوانه ام
    دربهاران از زمین سر بر نیارد دانه ام
    بس که شد از گرد کلفت دلگران غمخانه ام
    آیه رحمت شمارد سیل را ویرانه ام
    می گشایم با تهیدستی گره از کار خلق
    بر سر مردم ازان فرمانرواچون شانه ام
    هر کجا هنگامه گرمی است می گردم سپند
    دربهاران عندلیب و در خزان پروانه ام
    سیل در ویرانی من بی گناه افتاده است
    آب بر می آورد چون چشم از خود خانه ام
    در مذاق من شراب تلخ آب زندگی است
    شیشه چون خالی شد از می پر شد پیمانه ام
    گرچه از گنج گهر کردم جهان را بی نیاز
    نیست شمعی غیر چشم جغد در ویرانه ام
    گر نشوید ابر صائب نامه اعمال من
    می کند پاک از گناهان گریه مستانه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha