صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۱۷: نیست از عزلت غباری بر دل دیوانه ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست از عزلت غباری بر دل دیوانه ام دربهاران از زمین سر بر نیارد دانه ام بس که شد از گرد کلفت دلگران غمخانه ام آیه رحمت شمارد سیل را ویرانه ام می گشایم با تهیدستی گره از کار خلق بر سر مردم ازان فرمانرواچون شانه ام هر کجا هنگامه گرمی است می گردم سپند دربهاران عندلیب و در خزان پروانه ام سیل در ویرانی من بی گناه افتاده است آب بر می آورد چون چشم از خود خانه ام در مذاق من شراب تلخ آب زندگی است شیشه چون خالی شد از می پر شد پیمانه ام گرچه از گنج گهر کردم جهان را بی نیاز نیست شمعی غیر چشم جغد در ویرانه ام گر نشوید ابر صائب نامه اعمال من می کند پاک از گناهان گریه مستانه ام صائب تبریزی