کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می دود اشک یتیمی بس که بر رخساره ام
    سینه چون کشتی به دریامی زند گهواره ام
    بس که درد او دل سخت مرا درهم فشرد
    نقش می گیرد به خود چون موم سنگ خاره ام
    سنگ طفلان چون فلاخن بال پرواز من است
    سختی دوران چه سازد بدل چون خاره ام
    نونیاز عشق چون فرهاد و مجنون نیستم
    بود از سنگ ملامت مهره گهواره ام
    شرم رخسار تو می سوزد پرو بال نگاه
    نیست حاجت روی گردانیدن از نظاره ام
    دانه من چون شرار از سنگ می آید برون
    فارغ است از فکر روزی مرغ آتشخواره ام
    بیخودی چون غنچه در من دست و دل نگذاشته است
    می کند باد سحر گاهی گریبان پاره ام
    بیستون عشق چون من کارپردازی نداشت
    حیرت دیدار او کرد این چنین بیکاره ام
    نیست ریگ تشنه لب را سیری از آب روان
    از غم عالم نیندیشد دل غمخواره ام
    دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
    من به یک دل عاشق صد آتشین رخساره ام
    بس که صائب ریزد از چشمم سرشک آتشین
    رشته شمع است گویی رشته نظاره ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha