کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غوره من شد مویز از سردی دنیای خشک
    سوخت خون چون نافه ام در دل ازین صحرای خشک
    عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است
    برنمی خیزد گل ابری ازین دریای خشک
    چشم بی اشک و دل بی آه زیر گل خوش است
    زهر می بارد زروی ساغر و مینای خشک
    ساده لوحی بین که پیش برق بی زنهار عشق
    هیزم تر می فروشد زاهد از سیمای خشک
    چون قلم برداشته است ازمردم دیوانه حق
    نی چرا درناخن من می کند سودای خشک
    زهد را خون درجگر از باده گلرنگ کن
    آتش تر می کند درمان این سرمای خشک
    کشتی ماشد بیابان مرگ چون موج سراب
    قطره زد از بس که هر جانب درین دریای خشک
    ازنهال او که چندین میوه تر میدهد
    قسمت صائب چرا گردید استغنای خشک ؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha