کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در ته یک پیرهن از یار دور افتاده ام
    آه کز نزدیکی بسیار دورافتاده ام
    می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار
    همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام
    نیست تدبیری به جز دوری ز نزدیکی مرا
    من که از نزدیکی بسیار دورافتاده ام
    از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد
    چون نگریم من که از دلدار دورافتاده ام
    تیشه فرهاد گردیده است هرمو برتنم
    تاازان معشوق شیرین کاردورافتاده ام
    شد نفس انگشت زنهار از دهان تلخ من
    تاازان لبهای شکر بار دورافتاده ام
    نیست ممکن بازگشت من به عمر جاودان
    این چنین کز بزم او این بار دور افتاده ام
    پیرکنعان چون به من در گریه همچشمی کند
    او ز یوسف من ز یوسف زار دورافتاده ام
    چون توانم عمر صرف جستجوی یار کرد
    من که از خود بیشتر از یار دور افتاده ام
    می پرد چشمم به خواب نیستی همچون شرار
    از تو ای آتشین رخسار دورافتاده ام
    گاه می خندم ز شادی گاه می گریم ز درد
    زان که هم از یارو هم از اغیار دورافتاده ام
    کیست صائب تا زحال او خبر بخشد مرا
    مدتی شد کز دل افگار دورافتاده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha