کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خط سبز شود بیش لعل دلبر صاف
    هنوز از پر طوطی نگشته شکر صاف
    عجب که حسن گذارد اثر ز من باقی
    که می کنم به کتان ماهتاب انور صاف
    دل تو نیست پذیرای آه من، ورنه
    ز سنگ می جهد این ناوک سبکپر صاف
    نزاکت تو کند ثفل از نبات برون
    وگرنه کرده ام این قند را مکرر صاف
    چو آب خضر ز خط غوطه در سیاهی زد
    رخی که بود چو آیینه سکندر صاف
    قدم برون منه از حد خود که می گردد
    ز آرمیدگی خویش آب گوهر صاف
    مکن ز تیرگی بخت شکوه چون خامان
    که در حمایت خاکسترست اخگر صاف
    خوشم چو نافه خونین جگر به خرقه فقر
    که می شود ز نمد به شراب احمر صاف
    اگر به آینه دل صاف می کند زنگی
    امید هست شود چرخ با هنرور صاف
    ز آب، آینه تار تیره تر گردد
    کجا ز باده شود خاطر مکدر صاف ؟
    ز دل به جام هلالی برآر ریشه غم
    که صیقل آینه را می کند ز جوهر صاف
    کنند آینه وآب صلح اگر با هم
    به خضر نیز شود سینه سکندر صاف
    ز خاکمال حوادث متاب رو صائب
    که از غبار یتیمی است آب گوهر صاف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha