کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشأه می گرچه نتوان یافتن از جام خشک
    گاه کار بوسه تر می کند پیغام خشک
    گر به بوسی ترنمی سازی لب خشک مرا
    قانعم از لعل سیراب توبا دشنام خشک
    مردمی هرگز ز چشم او ندیدم،گر چه من
    می کشم روغن به زور جذبه ازبادام خشک
    وای برمن کز عقیق آبدار او مراست
    چون نگین دان،با کمال قرب قسمت کام خشک
    در تلاش نام خون دل مخور چندین، که شد
    روسیاهی حاصل من چون عقیق ازنام خشک
    حاصل من از تهی چشمی زوصلش حسرت است
    همچو صیادی که از دریابرآرد دام خشک
    نیست پیش عارفان درخانه پردازی تمام
    تانسازد بوریا درویش از اندام خشک
    شود از خال افزون دلربایی زلف را
    تا نباشد دانه،گیرایی ندارد دام خشک
    آنچنان کز خامشی بحر کرم آید به جوش
    خشک سازد چشمه انعام را ابرام خشک
    نیست صائب بردل من بار، بی برگی چونی
    می تراود نغمه های تر ز من با کام خشک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha