صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۰۳: نشأه می گرچه نتوان یافتن از جام خشک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشأه می گرچه نتوان یافتن از جام خشک گاه کار بوسه تر می کند پیغام خشک گر به بوسی ترنمی سازی لب خشک مرا قانعم از لعل سیراب توبا دشنام خشک مردمی هرگز ز چشم او ندیدم،گر چه من می کشم روغن به زور جذبه ازبادام خشک وای برمن کز عقیق آبدار او مراست چون نگین دان،با کمال قرب قسمت کام خشک در تلاش نام خون دل مخور چندین، که شد روسیاهی حاصل من چون عقیق ازنام خشک حاصل من از تهی چشمی زوصلش حسرت است همچو صیادی که از دریابرآرد دام خشک نیست پیش عارفان درخانه پردازی تمام تانسازد بوریا درویش از اندام خشک شود از خال افزون دلربایی زلف را تا نباشد دانه،گیرایی ندارد دام خشک آنچنان کز خامشی بحر کرم آید به جوش خشک سازد چشمه انعام را ابرام خشک نیست صائب بردل من بار، بی برگی چونی می تراود نغمه های تر ز من با کام خشک صائب تبریزی