کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش
    بیمار ندیدم که توان مرد برایش
    ازحلقه به زنجیر محال است رسد نقص
    کوتاه نگردد به گره زلف رسایش
    دربسته نازست سراپرده محمل
    بیرون مرو ازراه به آواز درایش
    هر سو که رود،درحرم کعبه کند سیر
    آن را که بود ازدل خود قبله نمایش
    بر هرکه فتد پرتو خورشید قناعت
    دل تیره کند سایه اقبال همایش
    هرعقده مشکل که به ناخن نگشاید
    از آه سحرگاه بود عقده گشایش
    چون عضو ز جا رفته، شود هرکه مسافر
    بسیار خورد خون که فتد باز به جایش
    ازگوشه عزلت چه ضرورست برآید؟
    صائب که زند موج پریزاد، سرایش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha