کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز اضطراب دل کند آن زلف عنبر فام رقص
    می کند آری به بال مرغ وحشی دام رقص
    پرتو خورشید را آیینه در وجد آورد
    در دل روشن کند آن یار سیم اندام رقص
    پیش عاقل در بلا بودن به از بیم بلاست
    مرغ زیرک میکند در حلقه های دام رقص
    شوق در هر دل که باشد مطربی در کار نیست
    بی دف و نی می کند گردون مینافام رقص
    در محیط عشق بیتابی بود باد مراد
    برد کف را بر کران زین بحر خون آشام رقص
    ذره را نظاره خورشید در رقص آورد
    آتشین رویی چو باشد نیست بی هنگام رقص
    تا رگ خامی بود در باده ننشیند ز جوش
    می کنند از نارسایی صوفیان خام رقص
    اوج دولت جای بازی و نشاط و لهو نیست
    از بصیرت نیست کردن برکنار بام رقص
    هر کجا آن مطرب خورشید و طالع شود
    خرده جان را کند چون ذره بی آرام رقص
    شمع می سازد قبا پیراهن فانوس را
    چون کند در انجمن آن یار سیم اندام رقص
    طعمه دریا نگردد هرکه از خود شد تهی
    تا بود خالی، بر روی صهبا جام رقص
    فتنه سازان جهان را نیست در فرمان زبان
    می کند بی خواست آتش را زبان در کام رقص
    از سیه مستان نمی آید تمیز درد و صاف
    می کنم یکسان به ذوق بوسه و دشنام رقص
    پایکوبان می رود سیلاب صائب تا محیط
    هر که را شوق است درسر می کند هرگام رقص
    اختیاری نیست صائب بیقراری های ما
    ذره چون خورشید بیند می کند ناکام رقص

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha