کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حضوری داشتم شب با خیالش
    که در خاطر نمی آمد وصالش
    پریرویی که من جویای اویم
    اشارت بر نمی دارد هلالش
    گل از شبنم کند در یوزه چشم
    که گردد محو خورشید جمالش
    کند درلامکان خاکسترش سیر
    به هر خرمن که زد برق جلالش
    به چندین رنگ هرساعت برآید
    بهار از انفعال رنگ آلش
    اگر گوهر شود همچشم با او
    دهد گرد یتیمی خاکمالش
    ازان رخسار چون گل چشم بد دور
    که از شبنم بود عبن الکمالش
    الفها سینه شهباز دارد
    ز شرم چهره پر خط و خالش
    زبان شکر جای سبزه روید
    به هر جا سایه اندازد نهالش
    به صحرا افکند چون نافه مشک
    ز وحشت سایه را وحشی غزالش
    به کف دارد کمند آسمان گیر
    زمین از سایه نازک نهالش
    کلاه از فرق گردون می رباید
    سر هر کس که گردد پایمالش
    به چشم ذره شب را روز کرده است
    فروغ آفتاب بی زوالش
    دل آیینه ها راآب کرده است
    ز شوخی برق حسن بی مثالش
    که دارد زهره تکلیف ،صائب ؟
    نیابد بی تکلف گر خیالش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha