درین چمن چه گلی باز شد بمنزل ما
کزان بباد فنا رفت غنچه ی دل ما
ندیده روشنی دیده ی امید هنوز
فلک نشاند بیکدم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
چو گل نکرد نهالی که بود حاصل ما
بخون زلاله رخان پنجه ی که برتابیم؟
که در میانه عیان نیست دست قاتل ما
قیامتست ملاقات یار غایب خویش
فغان که تا بقیامت بماند مشکل ما
چنان مهی که مقابل بچشم روشن بود
ببین که چون فلکش برد از مقابل ما
بلند ساز فغانی سرود نوحه که رفت
ترانه ی طرب و بیغمی زمنزل ما