کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جدا از آن شاخ گل صد داغ حسرت زین چمن بردم
    همین گلها شکفت از عشق او رنجی که من بردم
    ز آسیب خزان ای باغبان ایمن نشین اکنون
    که بی او آه سرد از سایه ی سرو و سمن بردم
    بطرف باغ گو آهنگ عشرت ساز کن بلبل
    که من فریاد خود در گوشه ی بیت الحزن بردم
    ز آب دیده چون رسوا شدم در جامه ی هستی
    لباس نیستی پوشیدم و سر در کفن بردم
    روان گردید خوناب دلم از ساغر دیده
    بیاد لعل او چون جام می سوی دهن بردم
    بسمتی تا به دامن چاک شد صد جامه ی تقوی
    بهر محفل که بیخود نام آن گلپیرهن بردم
    نگفتم حال و رفتم چون فغانی از سر کویش
    غم و دردی که در دل داشتم با خویشتن بردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha