کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بتی کز غایت خوبی زند با مهر و مه پهلو
    بیکجا کی نهد با عاشقان رو سیه پهلو
    چو غنچه آنکه شبها برگ گل در پیرهن دارد
    چه غم دارد که من چون می نهم بر خاک ره پهلو
    به آزار دلم هر تار مو بر تن شود خاری
    جدا زان شاخ گل شب چون نهم بر خوابگه پهلو
    تو ای نازک بدن از لاله و گل ساز جای خود
    که می سوزد مرا از خاک گلخن ته بته پهلو
    دلم از خنجر بیداد او پهلو تهی می کرد
    کنون بر خاک ره دارد بجرم این گنه پهلو
    ز پهلوی من مجنون چه آسایش بود دل را
    که بیند هر زمان از سنگ طفلانم سیه پهلو
    دل صد پاره کندم چون فغانی از گل این باغ
    نهادم بر گل محنت سرای خود چو که پهلو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha