کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا کی ای غنچه دهن گوش بهر پند کنی
    سخنی گو که زبان همه را بند کنی
    وقت آن شد که در آیی ز ره مهر و وفا
    تا بکی جور نمایی و جفا چند کنی
    چشم دارم که کشی جام و مرا جرعه دهی
    ساغر عیش مرا پر شکر و قند کنی
    هوس کشتن من کن که بود غایت لطف
    که بدین شیوه مرا خرم و خرسند کنی
    ای صبا گر بگشایی گرهی زان خم زلف
    رشته ی جان بسر او بچه پیوند کنی
    بنده ی پیر مغان باش که در مجلس انس
    عیش جاوید ز الطاف خداوند کنی
    لذت عمر همینست فغانی که مدام
    وصف جان بخشی آن لعل شکر خند کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha