ای شمع جمالت اثر نور آلهی
رخسار دل افروز تو آیینه ی شاهی
هر چشم زدن بهر غزالان سیه چشم
زان چشم سیه، وام کند سرمه سیاهی
ای فتنه و آشوب و بلا شیوه ی چشمت
غیر از تو کس این شیوه ندانست کماهی
روزی که گل روی ترا دایره بستند
دادند بحسنت مه و خورشید گواهی
هر گل که نه از چشمه ی مهر تو خورد آب
در باغ جهان نام برآرد بگیاهی
غافل مشو از زاری ما ای گل رعنا
این اشک جگرگون نگر و چهره ی کاهی
هر صبحدم از گریه ی جانسوز فغانی
بر ماه زند خون جگر موج ز ماهی