کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم گریانم که می گردد ز شوقت خون درو
    جا ندارد جز خیال آن لب میگون درو
    غنچه ی سیراب از باران اشکم در چمن
    چشمه ی خونست و غلتان لؤلؤ مکنون درو
    آن چه روی عالم افروزست هر سو جلوه گر
    کز لطافت مانده حیران دیده ی گردون درو
    چیست دانی چشمه ی میم دهانت در سخن
    نقطه ی موهوم و چندین نکته ی موزون درو
    محمل لیلی بصد زیب و صفا آراست عشق
    لیکن از تنگی نگنجد مستی مجنون درو
    حیرتی دارم ز دل با آنکه صد جا داغ شد
    داغ دیگر از کجا هر دم شود افزون درو
    جا ندارد جان درون دل ز بسیاری درد
    هر نفس دردی دگر می آید از بیرون درو
    گلشن کویت که بزم عیش و جای خرمیست
    تا بکی باشد فغانی با دلی پر خون درو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha