فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۷: جدا از آن شاخ گل صد داغ حسرت زین چمن بردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جدا از آن شاخ گل صد داغ حسرت زین چمن بردم همین گلها شکفت از عشق او رنجی که من بردم ز آسیب خزان ای باغبان ایمن نشین اکنون که بی او آه سرد از سایه ی سرو و سمن بردم بطرف باغ گو آهنگ عشرت ساز کن بلبل که من فریاد خود در گوشه ی بیت الحزن بردم ز آب دیده چون رسوا شدم در جامه ی هستی لباس نیستی پوشیدم و سر در کفن بردم روان گردید خوناب دلم از ساغر دیده بیاد لعل او چون جام می سوی دهن بردم بسمتی تا به دامن چاک شد صد جامه ی تقوی بهر محفل که بیخود نام آن گلپیرهن بردم نگفتم حال و رفتم چون فغانی از سر کویش غم و دردی که در دل داشتم با خویشتن بردم فغانی شیرازی