کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آنکه بیخبر از جام آرزوی تو باشم
    چو دیده باز کنم در طواف کوی تو باشم
    حدیث حسن تو گویم نشان کوی تو پرسم
    ز بسکه گم شده از خود بجستجوی تو باشم
    سزای دیده ی من نیست دیدن مه رویت
    همین بسست که در آرزوی روی تو باشم
    شراب خورده و خوی کرده چون روی بگلستان
    سپند آتش غیرت ز رنگ و بوی تو باشم
    دمی که غنچه ی سیراب در سخن بگشایی
    چو گل شکفته و خندان ز گفتگوی تو باشم
    چو کاکل تو پریشان ز شوق روی تو گردم
    ز فکر موی میان تو همچو موی تو باشم
    سحرگهی که کند زهره ساز چنگ صبوحی
    نشسته منتظر رقص و های و هوی تو باشم
    گهی که ناز کند خوی نازکت بفغانی
    غلام ناز تو گردم اسیر خوی تو باشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha