فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۹: خوش آنکه بیخبر از جام آرزوی تو باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آنکه بیخبر از جام آرزوی تو باشم چو دیده باز کنم در طواف کوی تو باشم حدیث حسن تو گویم نشان کوی تو پرسم ز بسکه گم شده از خود بجستجوی تو باشم سزای دیده ی من نیست دیدن مه رویت همین بسست که در آرزوی روی تو باشم شراب خورده و خوی کرده چون روی بگلستان سپند آتش غیرت ز رنگ و بوی تو باشم دمی که غنچه ی سیراب در سخن بگشایی چو گل شکفته و خندان ز گفتگوی تو باشم چو کاکل تو پریشان ز شوق روی تو گردم ز فکر موی میان تو همچو موی تو باشم سحرگهی که کند زهره ساز چنگ صبوحی نشسته منتظر رقص و های و هوی تو باشم گهی که ناز کند خوی نازکت بفغانی غلام ناز تو گردم اسیر خوی تو باشم فغانی شیرازی