کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دارم از غنچه ی لعل تو خطایی که مپرس
    لطف و قهری که مگو، ناز و عتابی که مپرس
    هر زمان سوخته ی داغ بهشتی صفتیست
    دارم از دست دل خویش عذابی که مپرس
    بیخود از پرتو خورشید رخش افتادم
    بر رخم زد مژه ی گرم گلابی که مپرس
    آب و آتش نشود جمع ولی دیده ی من
    دارد از آتش رخسار تو آبی که مپرس
    شمع می گفت شب از گرمی رویت سخنی
    زار می سوخت دل خسته ز تابی که مپرس
    با خیال لب میگون تو از اشک نیاز
    داشتم در قدح دیده شرابی که مپرس
    هر سؤالی که دل از لعل تو می کرد نهان
    غمزه ی شوخ تو می داد جوابی که مپرس
    نرسد هیچگه آن سرو بسر منزل ما
    ور رسد می کند از ناز شتابی که مپرس
    نقل می کرد فغانی ز دهانت سخنی
    غنچه بر طرف چمن داشت حجابی که مپرس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha