کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جانم افگارست و تن بیمار و دل خون از فراق
    هر نفس دردیست بر درد من افزون از فراق
    غرق خون دیده ام شبهای هجران و اجل
    بر سرم پیوسته می آرد شبیخون از فراق
    تا شد آن شاخ گل رعنا برون از دیده ام
    می رود بر روی زردم اشک گلگون از فراق
    از وصالش بیغمان در بزم عشرت شادمان
    من درین بیت الحزن افتاده محزون از فراق
    مانده محروم از حریم آستانش روز و شب
    سنگ بر سر می زنم در کوه و هامون از فراق
    دور ازان شیرین لب لیلی وش آمد بر سرم
    آنچه آمد بر سر فرهاد و مجنون از فراق
    گر نخواهی بر سر بیمار هجران آمدن
    جان نخواهد برد مشتاق تو بیرون از فراق
    تا شدی ای گوهر مقصود غایب از نظر
    چشمه ی چشم فغانی گشت جیحون از فراق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha