کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شود در گلشنم دل چاک و در مجلس جگر خون هم
    فغان از اختر بد حال و از بخت دگرگون هم
    نبودم من که می زد عشق در آب و گلم آتش
    وگر باور نداری در همان کارست اکنون هم
    نیازی باید و سوزی که رحم آرد دل افروزی
    وگر اینها نباشد در نگیرد سحر و افسون هم
    باندک عشوه جان می داد مجنون من چرا باشم
    که چندین شیوه دارد نوخط من طبع موزون هم
    دلم می سوزد و کام دلم صورت نمی بندد
    درونم داغ شد صد بار ازین معنی و بیرون هم
    حلالش باد این عشرت که روز از روز افزونست
    صفای نرگس مخمور و آب لعل میگون هم
    فغانی عشق بیدردسر و بی غصه ممکن نیست
    همین فریاد می زد سالها فرهاد و مجنون هم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha