کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زغم جان می دهم چون دلربای خود نمی بینم
    چه در دست این که جز مردن دوای خود نمی بینم
    سزد گر سر نهم در دشت و از عالم روم بیرون
    که در کویت من سرگشته جای خود نمی بینم
    به سودای تو گشتم آنچنان بیگانه از مردم
    که یک کس در همه شهر آشنای خود نمی بینم
    من حیران به کوی آن پری دارم تماشایی
    که هرگز جانب محنت سرای خود نمی بینم
    کدامین باد یا رب در گلستان تو ره دارد
    که برگ یاسمینت در هوای خود نمی بینم
    نشان غنچه ی این گلستان از دیگران پرسید
    که من جز خار و خس در دست و پای خود نمی بینم
    بزاری چون فغانی می زنم دست دعا بر سر
    که خیری در دعای ناروای خود نمی بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha