فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۷: جانم افگارست و تن بیمار و دل خون از فراق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم افگارست و تن بیمار و دل خون از فراق هر نفس دردیست بر درد من افزون از فراق غرق خون دیده ام شبهای هجران و اجل بر سرم پیوسته می آرد شبیخون از فراق تا شد آن شاخ گل رعنا برون از دیده ام می رود بر روی زردم اشک گلگون از فراق از وصالش بیغمان در بزم عشرت شادمان من درین بیت الحزن افتاده محزون از فراق مانده محروم از حریم آستانش روز و شب سنگ بر سر می زنم در کوه و هامون از فراق دور ازان شیرین لب لیلی وش آمد بر سرم آنچه آمد بر سر فرهاد و مجنون از فراق گر نخواهی بر سر بیمار هجران آمدن جان نخواهد برد مشتاق تو بیرون از فراق تا شدی ای گوهر مقصود غایب از نظر چشمه ی چشم فغانی گشت جیحون از فراق فغانی شیرازی