کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بغایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش
    هزاران جان شیرین نقل در شبهای معجونش
    هر آنگو با چنین میخواره صحبت آرزو دارد
    ببینی عاقبت روزی که در ساغر بود خونش
    شدم خاک درت وان ذره کز این خاک برخیزد
    نشاند بر کنار چشمه ی خورشید گردونش
    نیم زاهد که در خلوت بنور طاعتش یابم
    نه جادویم که دام ره کنم طومار افسونش
    هران بیدل که خوبانش ببازی در میان گیرند
    نگردانند ازو رو تا نگردانند مجنونش
    چرا در فکر آن باشم که دل چون کام از او یابد؟
    که گر خواهد رساند بر مراد خویش بیچونش
    برای درد و داغست آدمی، ور عکس این بودی
    نیاوردی قضای ایزد از فردوس بیرونش
    ندارد هیچ کم آنمه فغانی مهر افزون کن
    که آخر برفروزی صد چراغ از حسن افزونش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha