کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد
    شمع رویت شعله بر خورشید عالمتاب زد
    دید در محراب نقش طاق ابرویت امام
    شد دلش بیتاب و سر در گوشه ی محراب زد
    دل که سوی غمزه ی مژگان خونریزت شتافت
    خویش را از بیخودی بر خنجر قصاب زد
    پیش خورشید رخت گل رفته بود از حال خود
    بر رخش ابر بهاران از ترحم آب زد
    شیوه ی چشم سیاهت فتنه ی ایام شد
    عشوه لعل چو قندت خنده بر عناب زد
    بر گل سیراب زد آب لطافت عارضت
    از حیا روی تو آتش در شراب ناب زد
    بنده ی آن شاه خوبانم که در مصر جمال
    سکه ی خوبی برای رونق احباب زد
    هیچگه خونابه از چشم فغانی کم نشد
    بسکه از لعلت نمک بر دیده ی بیخواب زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha